تسخیر خواهد کرد
ای روشن آرای چراغ لالگان در رهگذار باد
با من نمی گویی
آن آهوان شاد و شنگ تو
سوی کدامین جوکنارانی گریزان اند؟
آه
شبهای باران تو وحشتناک
شبهای باران تو بی ساحل
شبهای باران تو از تردید و از اندوه لبریز است
من دانم و تنهایی باغی که رستنگاه آوای هزاران بود
وینک
خنیاگرش خاموش
و آرایه اش
خونابه ی برگان پاییز است
شفیعی کدکنی